صدای تالش

صدای تالش

تالش سرزمین کهن و جاوید در پهنه شمالی و غربی کوههای تالش واقع در رشته کوه البرز است
صدای تالش

صدای تالش

تالش سرزمین کهن و جاوید در پهنه شمالی و غربی کوههای تالش واقع در رشته کوه البرز است

نگاهی به مهاجرت آریایی ها به ایران و اتحادشان با اقوام گیلان

مهاجرت آریائیها به فلات ایران:


آریائیها شعبه وسیعی از نژاد سفید محسوب می شوند. مفهوم واژه آریا بصورتهای گوناگون روایت شده است، معنای اصیل و نجیب، مهمان نواز و آزاده یک نمونه هایی از آن می باشد. نام سرزمین ایران از این واژه برگرفته شده است. بنظر می رسد مسکن اصلی آریائیها، استپ های در امتداد شمال دریای سیاه و دریای خزر در جنوب روسیه تا ترکستان ورودهای جیحون و سیحون بوده است. آنان به دلایل مسائل اقتصادی اقدام به مهاجرت نمودند. اوستا نام مملکت اصلی آنها را ایران واج ذکر می کند که دارای آب و هوای خوش و سرزمینهای حاصلخیز بوده است.



هوا ناگهان رو به سردی گرائید و چون آنان نتوانستند احتیاجات غذائی خود را از آنجا تأمین نمایند شروع به مهاجرت نمودند. برخی از اقوام آریائی بطرف اروپا و گروه دیگر که بعدها موسوم به هند و ایرانی شدند به جانب ایران و هند گسیل شدند. تاریخ جدا شدن گروه ایرانی و هندی از سایر آریائیها معلوم نیست ولی مشخص است که آریائیهای هندی در هزار و دویست سال قبل از میلاد پنجاب را تصرف داشته اند و نامهای ایرانی نیز در اسناد و مدارک قرن هفدهم قبل از میلاد در آسیای صغیر و سوریه دیده شده است. از دیدگاه برخی آغاز مهاجرت آریائیها به ایران در حدود دو هزار سال قبل از میلاد شروع شده و تا قرن ششم قبل از میلاد ادامه داشته است. پژوهشهای اخیر نشان می دهد که بخشی از آریائیها در هزاره دوم پیش از میلاد  وارد فلات ایران شده اند.


بومیان گیلان در هنگام مهاجرت آریائیها


نواحی که مقارن اوایل هزاره نخست بوسیله اقوام بومی مورد سکونت واقع شده بودند، سرزمینی با مراتع و دشتهای حاصلخیز بوده است که برای آریائیها و گله های اسب و دامهای آنها نوعی سرزمین موعود محسوب می‌شد و می توانست ارزش زیادی برای آنها داشته باشد سکونت بومیان در سرزمینهای فلات ایران به قرنهای متمادی می رسید. بومیان فلات ایران در هنگام مهاجرت آریائیها در غرب مردمانی موسوم به کاس سو که یونانیان آنها را کوسیان یاکیسی می نامند و در جنوب غربی ایران عیلامی‌ها، در شمال و منطقه گیلان کادوسیانو کاسها و در مازندران تپوری‌ها و در میان کادوسیان و تپوری ها آماردها یا مردوئی ها زندگی می‌کردند.برخی از متون تاریخی از اقوام چندی که همزمان با تشکیل سلسله های ماد و هخامنشی یا پیش از آن در گیلان و مازندران اقامت داشته اند را نیز نام می برند که بصورت نیمه مستقل و به دور از حاکمیت مرکزی به زندگی خود ادامه می دادند. استرابون مورخ و جغرافیدان یونانی به استناد آریستو فانوس ، اقوام و قبایل ساکن در کرانه جنوبی دریای خزر را از شرق به غرب هیرکانیان، امردان، آن آریاکائیان (غیر آریائیهاکادوسیان، آلبانیان، کاسپیان و لوتیان ذکر می کند. در فهرست ذکر شده اسمی از چند قوم باستانی نظیر تپوریها که اجداد طبریها و مازندرانی ها هستند، برده نمی‌شود. در همسایگی غربی تپوریها اقوام چندی زندگی می کردند که منشاء تمدنهای باستانی غرب مازندران و شرق گیلان مربوط به آنهاست که از آنها می توان آلبانیان، کادوسیان، امردها، گلها یا گلان،‌کاسپیان و کاسپیها را نام برد. در متون قدیمی از اقوام و تیره های فرعی دیگری که در ادوار باستانی در منطقه گیلان و مازندران ساکن بوده اند نیز نام برده شده است که اناریها ، دکوزنیوها و دربیکها در درفک را شامل می گردد که متأسفانه هیچگونه اطلاعات مستندی درباره آنان تا این زمان وجود ندارد.


سرزمین بومیان گیلان در زمان مهاجرت آریائیها و در دوره امپراطوری ماد براساس نام قوم ساکن کادوسیه نامیده می شد. سرزمین کادوسیه از جانب شرق به دریای خزر و از غرب به سرزمین ماد و در ناحیه مرکزی بواسطه اناریان و از جنوب به سرزمین آماردها محدود می شد فراوانی نعمت های طبیعی و فراهم بودن شرایط مساعد معیشتی در البرز شرقی و شمالی سبب شد که گروههای دامدار و چادر نشین کادوسی به این ناحیه مهاجرت و در آنجا سکونت ورزند. کوهها و دره های پوشیده از جنگلهای انبوه در بستر زمان به مرکز اجتماعی و سیاسی و مقر عملیات نظامی قوم کادوسی مبدل گردید. صفحات غربی کادوسیه پیش از توجه و حضور جمعیت های مهاجر در آنجا می توانست مورد استفاده کادوسیها قرار بگیرد. در آنجا،‌مراتع جنگلها، شکارگاهها و دیگر نعمت های طبیعی سرشار زیادی وجود داشت که بعلت کمی شمار بومیان چندان مورد بهره برداری قرار نمی گرفته و مدعی تملک نیز وجود نداشت. کادوسی ها تا پایان هزاره دوم قبل از میلاد از حملات آشوریها بدور بوده اند و این امر باعث گردید که آنها برای رفع نیازهای معیشتی خود آزادانه از محدوده اصلی سکونت و مرکز سیاسی خود بدون نگرانی پا فراتر بگذارنند. منطقه حکومت و سکونت کادوسی ها از کناره‌های غربی سفیدرود تا کورا و ارس گسترده بود و از جانب غرب طارم، خلخال وبخشی وسیع از دشت نیسایه را دربر می گرفت براساس منابع می توان چنین استنباط کرد که در زمان ظهور کادوسیها که از اقوام شناخته شده پیرامون دریای خزر بوده اند نامی از گل یا گیل مطرح نبوده است یا اینکه طایفه ای قابل اهمیت نبوده و در زمان امپراطوری ساسانی جایگزین کادوسی ها و آماردها شدند.


با آغاز هزاره اول قبل ازمیلاد و ظهور اقوام مادی در جامعه ایرانی و برانگیخته شدن دولت های رقیبی چون آشور و دیگر گروههای پیرامون ماد نظیر عیلام، پرسید، اورارتو و سکاها در این نواحی و آغاز کشمکشهای بزرگ، محدودیت ها و مشکلاتی تازه دامنگیر کادوسی ها شد و آنان را واداشت که بیشتر به جانب شرق و البرز شرقی متمرکز شدند.


براساس یافته های باستانشناسی و اسناد تاریخی می توان استنباط کرد که در اواخر هزاره دوم و اوایل هزاره اول قبل از میلاد اقوام بومی سواحل جنوبی دریای خزر حاضر به تابعیت از قدرتمندان و ابرقدرتهای دنیای باستان نگردیده اند.


مادها و اقوام بومی گیلان


گیلان و برخی از سرزمینهای ساحل جنوبی دریای خزر دارای تمدن عظیم و درخشان سه هزار ساله می باشند یافته های باستانشناسی و حفاریهای غیر علمی درمناطق مختلف گیلان این امر را بخوبی ثابت می کند. مقایسه آثار بدست در مناطق مذکور نشان می دهد که آنها به یک دوره متعلق داشته اند و اینکه در دامنه های شمالی و باختری البرز اقوام بومی پیشرفته ساکن بوده‌اند که دارای تمدنی بوده اند که بسوی کمال پیش رفته و تا رسیدن به مرز تمدن مارلیک مراحل مختلفی را پیموده اند.


ورود آریائیها به فلات ایران باید در اوایل قرن نهم قبل ازمیلاد و حداقل اوایل هزاره نخست قبل از میلاد صورت گرفته باشد. براساس کتیبه های آشوری مشخص می شود که در قرن نهم و هشتم قبل از میلاد طایفه های آریائی هنوز در غرب وجنوب غربی و حتی در قسمتی از نواحی مرکزی فلات ایران در حال کوچ و حرکت بوده اند و بین کوه و دشت آن نواحی در حالت ییلاق و قشلاق بسر می برده اند.


مهمترین اقوام آریائی که در فلات ایران مستقر شدند مادها و پارسها می‌بودند. اسناد و مدارک تاریخی نشان می دهد که بطور کلی رابطه قبیله‌های جنگجو و دامدار مادی و پارسی با بومیان فلات ایران مسالمت آمیز و صلح جویانه بوده است و مجبور به جنگهای طولانی با آنها نشده اند. بومیان فلات ایران دشمنی دیرینه چون آشوریان را در برابر خود داشتند و برای مقابله با آنها، اقوام آریائی را در پیرامون روستاها برای پاسداری از خود اقامت دادند. بنظر می رسد در گیلان خلق کننده گان تمدن مارلیک در رودبار در اوایل هزاره اول قبل از میلاد در اثر تصادم و برخورد با تمدنهای غربی و بخصوص آشوریها، رو به زوال رفته باشند. سران بومی روستاهای ایران که شجاعت و دلاوری اسواران آریائی را ملاحظه کردند، پذیرای آنان شده و بسیاری از آنها را برای نگهبانی به مزدوری گرفتند. این دامداران دارای اسب‌های خوب و سگ های پاسبان بعنوان نیروی نظامی، ابتدا نگهبانی روستاها و بتدریج نظم و سامان امنیتی و لشکری روستاها را به عهده گرفتند. آنان بعدها به افرادی توانمند مبدل شدند که در درون جامعه بومی نفوذ یافته و از طریق ازدواج با دختران بزرگان روستاها، قدرت اقتصادی و زمین های کشاورزی را بدست آورده وبتدریج جانشین سران بومی شدند. بومیان زبان و آداب و رسوم مذهبی مهاجران نیرومند را پذیرفتند. اقوام آریائی نیز تا اندازه ای تحت تأثیر رسوم و عقاید بومیان و فلات ایران بویژه بغدخت مادر قرار گرفتند. آمیختگی دو قوم ایرانی و بومی بتدریج موجب استهلاک قوم بومی در ایران گشته و آمیختگی معیشت روستایی و کشاورزی بومیان، یک زندگی اجتماعی و کشاورزی- گله پرور را بوجود آورده که موجب ترقی سریع اقتصادی و مالی جامعه گشت بعد از استهلاک تمدن بومی در طی قرنها، اقوام آریائی توانستند تمدن مخصوص خودرا در فلات ایران مستقر کنند.


بنظر می رسد مهاجرت اقوام آریائی می بایستی در اواخر قرن هشتم و در آغاز قرن هفتم به پایان راه رسیده باشد. مادها در میان آنها اولین قومی بودند که موفق به تشکیل امپراطوری ماد در سال ۷۰۸ قبل از میلاد شدند. اولین پادشاه ماد دیوکس نام داشت که طول زمامداری (۶۵۵- ۷۰۸ ق. م) با اتحاد میان قبایل ششگانه ماد و پرداخت باج و تابعیت از آشوریها، سیاست داخلی و خارجی امپراطوری ماد را ثبات بخشید. در زمان جانشینان او، فرورتیش (۶۳۳- ۶۵۵ ق.م) و هوخشتره (۵۸۵ – ۶۳۳ق.م) تابعیت از آشوریها دستخوش مخاطره گردید و در زمان این آخری مادها توانستند با ایجاد یک قشون منظم و با همکاری حاکم بابل نبوپولاس سار بر آشوریان غلبه یابند مردم از آخرین شاه ماد، ایختوویگو(۵۵۰- ۵۸۵ق.م) رضایت چندانی نداشتند و زمانی که کوروش دوم علیه آخرین شاه ماد قیام نمود، آنان به رهبر پارسی ها ملحق گردیدند.


ماد که در اوستا رگه (ری) و در کتیبه داریوش اول ماد آمده است و استرابون آنرا مدیای بزرگ و مدیای آتروپاتن می نامد از شمال به آران و از مغرب به ارمنستان و از جنوب شرقی به پارس و از شرق به آریانا محدود می شد. بنابراین حدود امپراطوری ماد شامل قسمتی از آسیای صغیر و تمام آسور، آذربایجان، کردستان، عراق عجم، ری، دامغان، اصفهان، فارس، خراسان، بلخ و قسمتی از خوزستان و مازندران را می شد که در برگیرنده سرزمین گیلان نمی شد.


کادوسیان در هنگام امپراطوری ماد بعنوان یکی از بومیان کناره دریای خزر درمنطقه گیلان بودند. ظهور دولت ماد در ابتدای قرن هشتم قبل از میلاد نگرانیهایی را برای اقوام بومی این منطقه بوجود آورد. شکل گیری دولتی نیرومند چون ماد در همسایگی کادوسیان نمی توانست خالی از پیامدهای نامطلوب باشد، حتی اگر این قدرت جدید در ابتدای امر سودای کشورگشایی و یا تجاوز به همسایه های کوچکتر خود را نمی داشت. تعیین برای قلمرو و بطور کلی نفس شکل گیری دولتی برتر در منطقه برای کادوسی ها تهدیدی بشمار می آمده و نیز برای آنها محدودیت هایی را ایجاد می کرد. محدودیت هایی ایجاد شده برای دامها و چابکسواران کادوسی زمینه های اختلاف بین کادوسی ها و مادها را بوجود آورد. اگر چه در ابتدا مادها چندان توان نظامی برخوردار نبودند که بتوانند وضعیت خود را در مقابل کادوسی ها مشخص نمایند اما بدون تردید به دور از حزم و دوراندیشی و خلاف مصالح آتی دولت ماد بود که در حین اندیشیدن به دشمنان خارجی نظیر آشور و تحقق آرزوهای ملی، با کادوسیان، درگیر شده و جنگی داخلی به راه انداخته و نیروهای خود را به سمت آنان روانه کنند. بر این اساس بنظر می رسد که مادها با کادوسی ها چندان درگیر نشده اند و به استقلال آنها احترام و به آنان همچون یک ملت مستقل می نگریستند. گفته های مورخان قدیم تأییدی بر استقلال اقوام بومی گیلان در این دوره را می کند. کتزیاس اشاره می کند که کادوسی های کناره دریای خزر هرگز سر به اطاعت مادها ننهادند، کادوسیان علاوه بر اینکه دارای قدرت و استقلال بوده اند، توانستند هویت خود را در مقابل مادها حفظ کنند.


موارد مخالفت کادوسی ها با مادها در منابع تاریخی بصورتهای گوناگون آمده است. در زمان آرته یس که بر اساس گفته ها و موافقت روایت های کتزیاس و هرودوت، استنباط می شود که باید یکی از امرای محلی مادها باشد، جنگی میان کادوسی ها و مادها پیش آمد. مورخان منشأ این واقعه را فردی بنام پارسدمی دانند. او مردی شجاع و دلاور بود که توانسته بود در دربار ماد نفوذ پیدا کند. بعدها بدلیل رنجش حاصل شده از دربار ماد که منابع تاریخی علت آن را توضیح نداده اند، با سه هزار پیاده و هزار سوار نزد کادوسیها رفت. انتخاب کادوسیه توسط پارسد نشانگر عدم رابطه مناسب کادوسیان و مادها می باشد. با استقرار در کادوسیه، پارسد خواهرش را به عقد یکی از متنفذین این قوم در آورد. با گذشت زمان او بیشتر مورد توجه کادوسی ها واقع گرفت. او مردم کادوسی را بر علیه مادها تحریک می کرد.  با غلبه بر قشون شاه ماد، مردم کادوسی، پارسد را بعنوان شاه انتخاب نمودند. در طول زمامداری او همواره به قلمرو ماد حمله می شد. او جانشین خود را مجبور ساخت که سوگند یاد کند که همواره آتش کینه کادوسی ها را نسبت به مادها زنده نگه دارد و لعنت و نفرین فرستاد به هم نژادان و کادوسی هایی را که از در صلح با مادها درآیند.


کتزیاس اشاره می کند که کوروش دوم هنگامیکه از جمله سرداران مادی بود از طرف پدربزرگ خود ایختوویگو یا آستایگ جهت سفارت نزد کادوسیها رفته بود و بنظر می رسد ضمن همین مأموریت بود که در سرزمین کادوسیه تحت تأثیر تحریکات شخصی بنام اویبار قرار گرفت و طرح قیام علیه دولت ماد را ریخت.


در پایان باید گفت که اقوام بومی گیلان در دوره امپراطوری ماد دارای استقلال سیاسی بوده اند و در کنار آن توانستند هویت خود را در مقابل آنان حفظ کنند.


 


 دکتر حسن کهنسال و اجارگاه - عضو هیأت علمی دانشگاه گیلان

  گردآوری شده توسط:وبلاگ تالش سرای من

نظرات 5 + ارسال نظر

سلام و درود بی کران بر برادر عزیزم...در ابتدا تشکر میکنم از حضور سبزت به وبلاگ تالش سرای من و تشکر از نظر زیبات و تبادل لینکت...و درود میفرستم بهت که حرمت خبر نگاری را به نحو احسن رعایت مکنی و مطالب را با عنوان مرجع آن به سمع و نظر خوانندگانت می رسونی...به امید دیدار...پاینده ایران...پاینده تالش...

بازم متشکرم...با کمک شما دوستان عزیز سعی خواهم کرد با توجه به مشغله کاری به روزتر بشم...منتظر نظرات زیبا و سازنده تان هستم...پاینده ایران...پاینده تالش...

بردیا 1 تیر 1391 ساعت 17:58

دورد به گیل و دیلمیان

م-پدرام 10 تیر 1394 ساعت 01:50

بادرود
مردمان ایلامی از نژاد ایرانی هستند ( بومی و اریایی) وباز مانده ی واژه های آن ها در زبان لری یا خوزستانی هست ونباید به اشتباه کلمه ی ایلام را عیلام نوشت .

م-پدرام 10 تیر 1394 ساعت 02:09

بادرود
مردمان ایلامی از نژاد ایرانی هستند ( بومی و اریایی) وباز مانده ی واژه های آن ها در زبان لری یا خوزستانی هست ونباید به اشتباه کلمه ی ایلام را عیلام نوشت .

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد