توجه خوانندگان را به این مطلب جالب و مهم جلب می نمایم:
مدیر صدای تالش
چند نمونه از واژگان مشترک مازندرانی و طالشی (نوشته دکتر علی فرشیدفر)
دانشجوی دورهی دکترای رشتهی فیلولوژی
مقدمه
زبانهای مازندرانی و تالشی از لحاظِ تاریخی و لهجهشناسی جزء گروه زبانهای ایرانی شمال غربی هستند. زبان مازندرانی، امروز در کرانههای جنوبی دریای مازندران و دامنههای شمالی البرز و بخش گستردهای از شمال ایران رواج دارد و از نظرِ ویژگیها و تمایزهای آوایی میتوان هشت گویش برای آن در نظر گرفت که عبارتاند از: گویش بهشهری، ساروی، قائمشهری، بابلی، آملی، نوشهری، عباسآبادی و تنکابنی. زبان مازندرانی، در خارج از حوزهی جغرافیای مازندران، مانند شهرستانهای علیآباد کتول و کُردکویِ استانِ گلستان، منطقهی باستانی قصران (اوشان و فشم، شمشک، دیزین، گاجره و روستاهای کوه پایههای توچال تا مناطق غربی رودخانهی جاجرود) و منطقهی دماوند (شامل نواحی کوهستانی شهرستان دماوند، رودهن، بومهن تا فیروزکوه) دارای گویشور است. اکنون، این زبان، نظام نوشتاری ندارد.
زبان تالشی در دشت Lenkoran [= فارسی: لَنکَران]، واقع در جنوبِ جمهوریِ آذربایجان، در سواحلِ غربیِ دریای خزر، و نیز در نواحیِ شمالِ غربیِ استانِ گیلان رواج دارد (حسندوست،1389: هفده). تالشی در ایران، به سه شعبهی کلی و متمایز از هم تقسیم میشود و این سه شعبه عبارتاند از یک: تالشی شمالی (از عَنبَران تا لَوَندَویل)، دو: تالشی میانی (از حویق تا تالشدولا)، سه: تالشی جنوبی (از خوشابر تا فومنات) هریک از این شُعَب، مجموعهی لهجههای نزدیک به همی را در برمیگیرد (عبدلی،1380: 31). اکنون زبان تالشی نیز مانند مازندرانی، فاقد نظام نوشتاری است.
منبع وبلاگ دکتر علی فرشیدفر به آدرس : http://bashirnezhad.blogfa.com/cat-3.aspx
برای علاقه مندان کتاب و کتاب خوانی مخصوصا کتابهایی در وصف سرگذشت و تاریخ و فرازو نشیبهای تالش که تا به امروز پشت سر گذاشته تاریخ پر فرازو نشیب تالش علاقه مندان می توانند با کتابهای نام برده آشنا شوند و با آشنایی قبلی به خرید این کتوب بپردازند.
- بخش ایران 1
منبع : عبدلی علی ، تالشان کیستند ویراست سوم
تحقیق در هر زمینهای، خصوصا این که موضوع شناخت یک قوم در میان باشد،نیازمند اسناد و منابع است. زیرا که هر نوشتهای از گذشته چراغ راه پژوهشگر امروز است. تا بیست سال پیش اگر کسی میخواست درباره تالش چیزی بنویسد، هیچمنبعی، حتی در حد یک مقاله که مختص تالش باشد وجود نداشت تا به آن مراجعهنماید. اما اکنون چند سالی است که موجی فراگیر برآمده و میرود تا شاهراه تالششناسیرا در عرصة دانش ایرانشناسی بگشاید. نگارنده نمیداند در این زمینه فضل تقدم باکیست و چه کس یا کسانی موج فراگیر کنونی را به وجود آوردهاند. به هر حال آنچه کههست باید به همت اهل قلم تالش و غیرتالش تقویت شود، ژرفتر گردد و هویت پیداکند.
قبل از مهاجرت اقوام آریایى به ایران، صفحات شمالى ایران یعنى نواحى جنوب دریاى مازندران، مسکن اقوامى مانند کادوسیان، آماردها، کاسپیان، و تپورىها و ... بود. قدیمىترین سندى که از قوم کاسىها یاد مىکند مربوط به سده ۲۴ قبل از میلاد و متعلق به ”پوزوراین شوشیناک“ است. هرودوت مورخ یونانى این قسمت را حاکمنشین پانزدهم بر شمرده که ”ساسها“ و ”کاسپىها“ ى ساکن آن دویست تالان خراج به داریوش مىپرداختند.
استرابن که در ۴۰ ق.م تا ۴۰ میلادى مىزیست اقوام گلامی، کادوس، ماردى و بعضى قبایل گرگانى را ساکن نواحى شمال کوه پراخواتراس (البرز) دانسته است.
در گذر زمان اعراب کادوسیان را طیلسان خواندند. بعدها این نام نیز تغییر یافت و امروزه آنها را تالش یا تالشان مىنامند. ”پلوتارک“ مورخ یونانى درباره جنگ کادوسیان با اردشیر ساسانى در ۳۸۴ میلادى سخن گفته است.
”پیرنیا“ با توجه به نوشتههاى ”کتزیاس“ درباره کادوسها مىگوید مادها ابتدا گیلان و حوالى آن را در اختیار داشتند ولى در اواخر دورهٔ مادها، به سبب پارهاى اختلافات آن را از دست دادهاند، چنانکه در اواخر عصر هخامنشى نیز کادوسىها به صورت نیمه مستقل مىزیستند. نزاع میان مادها و کادوسیان از وقایع مهم اواخر حکومت مادها است.
خانات تالش ،
خانات تالش، خاندانى حکومتگر در لنکران از 1160 تا 1339. قلمرو این
خاندان بهتدریج گسترش یافت و تمام مناطق تالشنشین، به استثناى ماسال و
شاندرمن و تالشدولاب (امروزه شهرستانهاى ماسال و رضوانشهر)، را دربرگرفت
(رجوع کنید به بُرادگاهى، ص 58ـ59؛ ادامه مقاله). مؤسس این حکومت جمالالدین
میرزابیگ، مشهور به قراخان، از سادات لنکران بود که نسبشان را به
زیدبنعلىبن حسین مىرساندند. پدر میرزابیگ، عباسخان خلیفه، از سادات ضیابرى
بود که ظاهراً در عصر شاهعباس دوم صفوى به اُلوفِ لنکران مهاجرت کرده و طبق
فرمان شاه، خلیفه صوفیان آن منطقه شده بود (رجوع کنید به برادگاهى، ص
56ـ57).
میرزابیگ شهرت قراخان را بهسبب تیره بودن چهرهاش، از نادرشاه گرفته بود. او
بهسبب رشادت در جنگ داغستان (1154ـ1155)، مورد توجه نادرشاه قرار گرفت و
تمام روستاهاى الوف تیول او شد. قراخان پس از قتل نادرشاه و در هنگامه
جنگهاى مدعیان سلطنت ایران، بر قلمرو خود افزود و بخش بزرگى از سرزمین
تالش* را تصرف کرد (همان، ص 58ـ59؛ اوبن، ص 116ـ117). پس از به قدرت رسیدن
کریمخان زند در 1164، قراخان دستگیر و در شیراز زندانى شد. هفت سال بعد، وى
به دستور کریمخان آزاد شد و به حکومت تالش رسید تا مانعى براى جاهطلبیهاى
هدایت خانگیلانى باشد (رجوع کنید به لنکرانى، ص 44). قراخان در کشمکش با
هدایتخان، چندى نیز همراه پسرانش، میرمصطفى و عسگربیگ، در رشت به حبس افتاد
(رجوع کنید به همان، ص 51ـ54).
ماسوله ، در ضلع شرقی یکی از رشته کوههای تالش قرار دارد. این محل که به سبب نوع معماری خانه هایش شهرتی جهانی یافته است ، در شیب کوه واقع شده و نمای خانه های پله ای آن در دامنه سرسبز و سر برافراشته کوه ها و رودخانه ی خروشان "ماسوله رودخان" که از خط القعر دره می گذرد ، از دل انگیزترین و دیدنی ترین مناظر گیلان و ایران است.
ماسوله جدید پس از ترک مردم از کهنه ماسوله ( احتمالاً به واسطه شیوع طاعون در سال 943 هـ . ق) ، توسط ساکنان آن در 6 کیلومتری شهر متروکه احداث شد. ماسوله در 26 کیلومتری جنوب غربی فومن و در 65 کیلومتری جنوب غربی رشت قرار دارد. ماسوله در 29 درجه و 1 دقیقه عرض شمالی و 27 درجه و 8 دقیقه طول شرقی در ارتفاع 1050 متری از سطح دریا واقع شده است. اختلاف ارتفاع بلندترین و پایین ترین سطح روستا حدود 100 متر است.
متاسفانه باب شده که تالش زبانان به
فرزندانشان فارسی یاد دهند !
این مطلب را به آنهایی که دغدغه زبان
مادری و زبان اصیل تالشی را دارند
می گوییم
چنین افرادی به تالش و تالشی خیانت
کرده اند و در تالش جایی ندارند
زبان ما می ماند؛ چون ما می خواهیم
لیثی حبیبی
رستم عزیز،
حرف هایت درست است؛
امّا با همه ی این ها، به امید باید زیست. باید مبارزه کرد تا این شرایط
مصنوعی ایجاد شده برای مرگ زبان مادری را شاید بتوانیم پس بزنیم. هنوز ما
به آخر نرسیده ایم. هنوز امیدی برای نجات این زبان غریب و کم نظیر در جهان
وجود دارد.
دلم می خواهد بنشینم و های های برای سر زمین مادری خود
گریه کنم؛ ولی گریه چاره ی کار نیست. پس ما هیچ راه دیگری بجز این نداریم:
مَدییس بلَــــکَه دارُون تˇبــــرا
شَو دَلَــــکَه اِستیرَه چَمَه چــرا
بینویس شتˇدیلی چکَه چکَه
ویـــر بدا خالَه سَرُون، بغرو تکَه
رستم عزیز،
همین با شتاب به سوی پرتگاه رفتن مرا ترسانده. مرا زهره ترک ساخته.
قدیم حتی غیر بومی ها، معلّمین و سپاهیان دانش وقتی به ماسال می آمدندّ
بعد از خدمت وقتی می خواستند راهی شهر و دیار خود شوند، روز خدا حافظی با
مردم به زبان تالشی حرف می زدند.
خان های ستم پیشه ی قاجار که
تالش زمین را به روز سیاه نشاندند، شاخه ای ازحکومت خود را در ماسال زدند. و
بعد از مدّتی نه فقط آن خان بازی متوقـّف و جمع شد، بلکه خود آن ها نیز
تالشی را به عنوان زبان مادری پذیرفتند. حالا مردم روستای «درخانه» از هر
تالشی تالش ترند. فقط می توان از لهجه ی ویژه شان تشخیص داد که کمی با
ماسالی ها فرق دارند.
حالا همان ماسال که بی هیچ اجباری،
معلّمین، سپاهیان دانش و مردم غیر بومی آن جا تالشی می آموختند، چاقو به
دست گرفته و دارد خود زنی می کند. خیلی ها هنوز خودشان فارسی بلد نیستند،
دارند به کودکان خود مثلاً فارسی یاد می دهند.
در حالی که جمعیت رای دهنده تالش دو برابر تمام حوزه های رای دهنده زیر است، حوزه های زیر دو نماینده ای خواهند شد اما تالش تک نماینده ای خواهد ماند. واجدین شرایط رای دادن در تالش بیش از ۲۱۰ هزار نفر است در حالی که تمام حوزه های زیر واجدین شرایط کمتر یاز تالش دارند و دو نماینده ای خواهند شد.
در صورت تفکیک تالش به دو حوزه رضوانشهر ماسال و تالش حوزه رضوانشهر ماسال دارای ۹۰ هزار واجد شرایط و حوزه تالش دارای ۱۲۰ هزار واجد شرایط خواهد بود که باز هم از تمام حوزه های زیر جمعیت رای دهنده بیشتری دارد
این مطلب تکراری است ولی بنظرم باز جهت تذکر نیاز است مروری شود :
روی سخنم با نماینده فعلی نیست بلکه با هردو رقیب است ، با تمام آنهاییکه فردا قرار است منصب بگیرند و به این مردم خدمت کنند.
روی سخنم حتی با آنهاییست که الآن هودار محمود شکری اند و هنوز نه بار است و به به دار درحال سواری گرفتن هستند !
ادامه مطلب ...